درسا جوندرسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
الیسا جونالیسا جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

درسا دومین پرنسس کوچولوی ما

اولین تولد پرنسس کوچولوی ما

***تولد تولد تولد مبارک*** قند عسلم، دلبندم تولد اولین ماه بدنیا اومدنت مباررررررک کوچولوی دوست داشتنی مامان اولین ماهگرد تولدت 29 مهرماه 94 چون مصادف شده بود با دهه اول ماه محرم (تاسوعا و عاشورای حسینی)  و عزاداری امام حسین (ع) ، تصمیم گرفتیم جشن تولدت رو در روز جهلم تولد بگیریم و با توجه به مسافرتمون به ساری و بودنمون در خونه پدرجون، یه جشن کوچیک واسه تو دردانه مامان در جمع صمیمی خانوادگی گرفتیم. انشالله که همیشه سلامت باشی و تندرست ملوسکم. ماهکم دوووووووووووووووووووووووست دارم . بووووووووووووووووووووووووووووووس             ...
8 آبان 1394

30 روز اول زندگی درسای ما

دردانه مامانی سلاممممممم یک ماه گذشت از روری که خداوند مهربون تو فرشته آسمانی رو به ما هدیه داد و بدنیا اومدی، یک ماه در آغوش من و در کنار هم زندگی کردیم و چه شب ها و روزهایی که با صدای نازنینت بیدار میشدم و بهت شیر میدادم و بعد از شیر هم بابایی رو صدا میزدم تا بیدار شه و عاروق تو بگیره و بتونی راحت بخوابی . خداروشکر بعد از اینکه چندروزی که با زردی اذیت شدی و وزنت پایین اومد دوباره با کم شدن و رفع زردی تونستی یه خورده وزن بگیری و تپل بشی و تقریبا یک مشکل دیگه در این یکماه عفونت چشم هات بود که تا الان هم ادامه داره و فقط دکتر گفت قطره و پماد استفده کنیم تا که برطرف بشه عفونت. انشالله که به زودی خوب شه دلبندم. تو این یکماه هم ...
28 مهر 1394

تا روز دهم

هوالمحبوب درسا کوچولوی ناز و ملوس امروز شدی 10 روزه ، مبارک باشه دلبندم بعد از تولد هدیه آسمانی ما صبح ۳۰شهریور پرستار که اومد برای چکاپ گفت احتمال داره که یکمی زردی داشته باشی برای همین گفت سریع ازت آزمایش بگیریم .مادر جون هم زود بردت تا خانوم پرستار از دست کوچولوت آزمایش خون گرفت .ساعت ۱۰صبح هم دکترم اومد و پس از معاینه مرخصم کرد و کار من دیگه تموم شد و منتظر موندیم پزشک اطفال بیاد برای معاینه و ترخیص شما . پس از معاینات اولیه که خداروشکر تست شنوایی و بینایت خوب بود اما جواب آزمایش زردیت ۱۱بود و خا نوم دکتر گفت که بایستی بستری بشی که این زردی بالا دور از انتظار نبود چون گروه خونی من منفی هست و شما شدی مثبت مثل ب...
7 مهر 1394

تولد یه فرشته

مهربانم  !!! یک جهان قاصدک ناز به راهت باشد بوی گل ، نذر قشنگی نگاهت باشد و خداوند شب و روز و تمام لحظات با همه قدرت خود پشت و پناهت باشد تولدت مبارک  ! فرشته آسمانی ما بالاخره روز موعود فرا رسید و ساعت 38 : 09 صبح امروز 29 شهریورماه 1394 زمینی شدی !   خداوندا شکر و سپاس به خاطر تولد یه دختر ناز و سالم                     ...
29 شهريور 1394

رخدادهای تابستان 94

سلام دردانه من اول از همه بخاطر تاخیر چند ماهه که در به روز کردن وبلاگت افتاده معذرت میخوام دختر نازم !!!! مهمترین اتفاق تعیین جنسیت تو بود که گل نازم در هفته 22 بارداری وقتی رفتم سونو انجام دادم جنسیتت کامل مشخص شد و برخلاف بقیه که پیش بینی میکردن پسر باشی ولی خداوند مهربون بهمون یه پرنسس ناز دیگه (دختر) هدیه داد . خداجون هزاران مرتبه شکرت. هووووووورا آبجی الیسا هم داره خواهردار میشه که اسم این دخمل کوچولو رو تصمیم گرفتیم بزاریم درسا . انشالله که خوش نام بشی عزیزم. دومین رخداد که تقریبا کل تابستون درگیر بودیم مهاجرت مون به تهران بود که خداروشکر کار بابایی امسال درست شد و تونستیم قبل اینکه تو بدنیا بیای اسباب کشی کنیم و ...
17 شهريور 1394

۱۸ هفتگی

سلام همراه و همقدم مادر.حدود 18 هفته میشه که با منی و امیدوارم که جات خوب و راحت باشه عزیزترینم ! نازگلم از اینکه تو این روزهای خنک بهاری با منی خیلی احساس خوبی دارم و خیلی خوشحالم که همیشه با منی. نازنینم امروز یعنی ۹۴/۲/۱۴ نوبت ویزیت ماهیانم بود که وزنم ۳ کیلو از اول بارداریم بیشتر شد و به ۵۸ کیلو رسیده و فشارمم ۱۰ روی ۶ بود ٫ از نظر دکتر همه چی خوب بود مخصوصا صدای قلب مهربونت که بهم روحیه تازه میده و هربار که صدای قلبت رو میشنوم کلی خوشحال میشم. عزیزم امروز بعدار ظهر وقتی روی تخت دراز کشیده بودم آجی الیسا هم اومد و کنارم دراز کشید و یهو یه لگد محکم زد توی شکمم که خیلی ترسیدم مخصوصا که با خوردن شکلات و هندونه و تنقلات بازم تکون ...
16 ارديبهشت 1394

سونو سه ماه دوم

ماهک سلام  کوچولوی دوست داشتنی مامان دیروز (۲۴ فروردین ۹۴) یکی از روزهای خوش سال جدیدم بود که تونستم از طریق مانیتور سونوگرافی اندام و صورت نازتو ببینم.گلم این سونو برای سلامت جنین در سه ماه دوم بارداری بود که انجام دادم و خدارو شکر همه چی خوب بود.با تاریخ سونو هفته ۱۶ بودم . 16 هفته میشه که تو دل منی و چه زیبا میگذره این روزها وقتی تو با منی.آقای دکتر این احتمالم داد که شما ناز دختری و انشاالله الیسا جونی میخواد صاحب یه خواهر مهربون مثل خودش بشه.همدم وقتی دستها ٫ پا ها و اندام کوچولوتو میدیم همش خدای مهربونو برای سلامتی تو و دوباره مادر شدنم شکر میکردم  .از خدای عزیزم میخوام که فرشته کوچولومو به وقتش صحیح و سلامت ت...
25 فروردين 1394